یکی از منظومه های عاشقانه در میان داستانهای آشیقها ، داستان عابباس
و گولگز است که به خاطر بیان ایده ها و آرمانهای مردم
و خلق صحنه های بدیع داستانی ، جای والایی در میان آشیقها دارد.از بین
واریانتهای مختلفی که گردآوری شده دو واریانت معتبر بنا به تحقیق پروفسور
محمد حسین تهماسب در دست است که در یکی ، شاه عباس صفوی به عنوان شاهی
عدالت گستر مطرح شده است که به کمک عاشق و معشوق می آید . داستان از این
قرار است که پری خانم سوگلی آشیق عابباس را به حرمسرای شاه برده اند و آشیق
عابباس سر به شورش بر می دارد و قیام به پا می سازد . سربازان او را
دستگیر میکنندو پیش شاه میبرند.شاه عباس وقتی از حقیقت و صداقت آن دو مطلع
میشود آندو را آزاد کرده و به کام میرساند.
اما
در واریانت دیگر ، شاه عباس همان چهره ی تاریخی خود را دارد که زنان و
دختران شهرها را گرد آورده و به زور شمشیر و نیزه برای خوشگذرانی شاه به
حرمسرا میبرند.مردان و پدران و برادران این زنان و دختران عصیان کرده و به
کاروان شاه عباس هجوم می آورند و دختران را آزاد میکنند.
بنا
به روایتی که در منظومه «عباس و گولگز» آمده است، آشیق عابباس به دختری به
نام «گولگزپری» عاشق بود. شاه عباس وقتی از زیبایی «گولگزپری» خبر میگیرد،
پهلوان خود «دلی بئجان» را مأمور میکند و او را به زور به اصفهان و
حرمسرای خود میکشد.
آشیق عابباس عاشقی تنها،بی کس و یار مانده
است ، سوگلی اش را از او گرفته اند و برای شاه می برند .او نمیتواند با شاه
روبه رو بایستد بنابراین از زمانه می نالد ، لعن و نفرین می فرستد :
من عابباسام هئچ واخت سؤیله مه رم یالان
ائلیـــمه ، اؤلـــکه مه سـالدیلار تالان ،
خـوجــــا ، دلـی بجان ، الله وردئریخان
قــویمــا ، دلی بجان یـاریـم آپاردی
آردی وار.....